توضیحات
قوانین مربوط به نوارهای تغییر شکل “منظم” (DBs) که در بخش اول این سری مقالات بیان شده است، به نظریه ساختار نابجایی های کم انرژی (LEDS) در مورد شکل پذیری مبتنی بر نابجایی مربوط می شود. آنها با در نظر گرفتن تنشهای ناشی از گرادیانهای کرنش به دلیل تغییر انتخاب سیستمهای لغزش به عنوان نیروهای محرکه نابجایی شناختهشده قبلی، باعث گسترش نظریه شدند. این نیروی محرکه که تاکنون نادیده گرفته شده، بسیار کوچکتر از مؤلفه هایی است که تاکنون در نظر گرفته شده است و علت آن تنش اعمالی و تنش متقابل بین نابجایی های همسایه است. این مطلب به اثبات فرضیه LEDS کمک می کند تا در بین تمام ساختارهایی که اصولاً برای نابجاییها قابل دسترسی هستند، ساختاری که کمترین انرژی آزاد را دارد، مشخص شود. به طور خاص، افزایش دمایی که در نتیجه از بین بردن بزرگترین DBها ایجاد می شود، تنها به چندین میلی درجه سانتیگراد می رسد؛ به این معنی که کل ساختارهای نابجایی، به تعادل ترمودینامیکی نزدیک هستند. این مسئله در تضاد کامل با فرضیه مدلسازی ساختارهای نابجایی خودسازمان ده (SODS) است که در آن تغییر شکل پلاستیک دور از تعادل رخ می دهد و تابع ترمودینامیک سیستم های سیلان-انرژی پریگوژین است. همچنین نوید پیشرفت های سریع آتی در ساخت معادلات سازنده را می دهد؛ زیرا فرضیه LEDS، مبنای اصلی تئوری LEDS تغییر شکل پلاستیک است و مستقیماً از قانون دوم ترمودینامیک در رابطه با قانون سوم نیوتن پیروی می کند. در مقابل، تمام مدل های شناخته شده دیگر پلاستیسیته فلز، با فرضیه LEDS در تضاد هستند. در رابطه با مدلسازی بافت، تحلیل حاضر نشان میدهد که معیار تیلور برای حداقل کار پلاستیک نادرست است و باید با معیار حداقل انرژی آزاد در حالت تنش جایگزین شود. در نهایت، فرضیه LEDS فقط یک مورد خاص از فرضیه کلی ساختار کم انرژی (LES) است که برای تغییر شکل پلاستیک مستقل از مکانیزم تغییر شکل کاربرد دارد. بنابراین مشاهده می شود که تغییر شکل پلاستیک یکی از ابزارهای طبیعت برای ایجاد نظم به عنوان محصول جانبی تولید آنتروپی است که در آن کار مکانیکی تا حد زیادی به گرما تبدیل می شود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.